خواندن این کتاب جرم است: درباره نجمالسلطنه (1)
انجمن صنفی مهندسین شیمی و پلیمر ایران با همکاری فدراسیون صنعت نفت کتابچه “دنیای این روزهای ما (5)، خواندن این کتاب جرم است” را گردآوری کرده است تا با معرفی زنان دیدهبان این مرز و بوم، فرهنگ فراموش شده منتورینگ در جامعه بانوان را یادآور شود. باشد که بانوان “دنیای این روزهای ما” با الگوبرداری از چنین منتورهایی همانند نجمالسلطنه روزهای روشنتر را برای ایران عزیزمان به ارمغان آورند.
مقدمه
پا شو! فکر کردی میتونی بدون اینکه پات خیس شه از دریا رد شی؟ (نجمالسلطنه)
زن کوچک اندام با صورتی سفید و چشمانی درشت به رنگ میشی عصازنان وارد میشود، با حرکت سر تعظیمها را جواب میدهد و با سرعت وارد اتاق میشود، برافروخته و درحالیکه ناسزا میگوید، با چوب عصای خود به پای مصدق میزند و فریاد میکشد: پا شو! فکر کردی میتونی بدون اینکه پات خیس شه از دریا رد شی؟
زن قدرتی است حک شده در دل تاریخ که گاه در لابهلای ورقهای کتاب زندگی گم میشود. دوران قاجار، زمانی که زن در خانه بود و تقریباً هیچ ارتباطی با خارج از محیط خانه نداشت، عقیده عمومی بر این بود که زن مطلقاً باید مطیع اوامر شوهر باشد و ازاینرو دخترام بهگونهای تربیت میشدند که پس از ازدواج شخصیت خود را در مقابل شخصیت شوهر فراموش کنند و تولید نسل، نگهداری و پرورش فرزندان را وظیفه شرعی و اصلی خود بدانند، لیکن داستان نجمالسلطنه حکایت زنی است که در دنیای مردسالار آن روزها، اثر انگشتی از خود بر جای گذاشت که سالیان سال ماندگارش کرد. زنی با صلابت، همراه با نکاهی عمیق، تفکراتی غیر خطی و دینامیک که آرام و قرار نداشت. روایت زندگی او قابل الگوبرداری در جمع منتورهای ایرانی است، کنشها و واکنشهایش، بینایی زنان را عمیقتر میسازد که میخواهند پاهایشان را خیش کنندو از دریا عبور کنند. برآنیم که منتورینگ زنان نهادینه شود، زنانی که نیمی از جکعیت جهان را تشکیل میدهند. چراکهدر غیر اینصورت روایت ما از جهان و متعاقب آن الگوسازی و زایش منتور، نصفه و نیمه خواهد بود.
نجمالسلطنه کیست؟
ملک تاج ملقب به نجمالسلطنه یکی از دختران فیروز میرزا پسر عباس میرزا نایبالسلطنه بود. او در سال 1231 (شش سال پس از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه قاجار) متولد شد و سال 1311 (شش سال پس از آغاز سلطنت رضا شاه پهلوی) درگذشت.
مادر نجمالسلطنه، حاجیه هما خانم دختر بهمن میرزا بهاءالدوله یکی از پسران فتحعلی شاه قاجار بود. حاجیه هما خانم زنی متدین بود. به همین دلیل مسجدی در گذر وزیر دفتر به نام مسجد شاهزاده خانم احداث و وقف کرد. فیروز میرزا و حاجیه هما خانم سه دختر و یک پسر داشتند. یکی از دختران به نام ماهسیما در جوانی درگذشت. نجمالسلطنه، دختر ارشد و دیگری سرورالسلطنه ب.د که با مظفرالدین میرزا (ولیعهد) ازدواج کرد و به حضرت علیا ملقب شد، کوچکترین فرزند، عبدالحسین میرزا بود که بعدتر لقب پدر (فرمانفرما) را گرفت.
از ابتدا بین عبدالحسین و نجمالسلطنه مهر عجیبی وجود داشت. برادر و خواهر انس و الفت بسیاری داشتند و فرزندانشان شاهد این علاقه بودند. یکی از دخنران فرمانفرما میگوید: “زمانی که نجمالسلطنه خبر میداد به دیدار برادر خواهد آمد، عبدالحسین از صبح زود در صدد تدارک . پذیرایی بود و خود شخصاً به همه امور سرکشی میکرد. وقتی نجمالسلطنه با کالسکه میرسید،برادر به استقبال او میشتافت و در کالسکه را باز کرده و میگفت نوکرتم، غلامتم و نجمالسلطنه با لحن تند و صریحی که همواره داشت میگفت لوس نشو.
بالاخره پس از تشریفات وقتی نجمالسلطنه روی صندلی مینشت و دستهایش را روی زانوهایش میگذاشت، فرمانفرما بچهها را صدا میزد بیایید دست عمه جان را ببوسید. نجمالسلطنه در این دیدارها نه چیزی مینوشید و نه میخورد. نیم ساعتی مینشست و بعد با عجله و قدمهای تند که از عاداتش بود، میرفت. نجمالسلطنه قد وتاهی داشت و تند سخن میگفت و با سرعت حرمت میکرد و حوصله حرفهای بیهوده و بدیهیات را نداشت.
مریم فیروز، دختر دیگر فرمانفرما عمه خود را اینگونه توصیف میکند: “زن کوچکاندامی بود، با حرکت سر، تعظیم ما را جواب میداد و بهسرعت عبور میکرد. صورتی سفید با چشمانی درست به رنگ میشی روشن داشت. بینی او نازک و منحنی بود. فکری روشن و گفتاری تند و تا حدی خشن داشت. در 80 سالگی شخصاً مشغول نظازت بر ساختمانی بود که تا به امروز به بیمارستان نجمیه معروف است. تکیه کلامش “نه والله بهخدا” بود. پدرم علاقه زیادی به او داشت و همواره به احترامش کوشا بود.”
جرم چیست؟
جرم در این کتاب به منظور اعمال، فعالیتها و کنشهایی است که در زمان خودشان تابو و هنجارشکنی به حساب میآمده و اولین هر فعالیتی بوده است، اولینی که به هموار کردن مسیر به تکرار مجدانه فعالیتها به معمولسازی رفتارها انجامیده است.
هر جرم و اقدامات پس از آن نیز توضیح داده شده است.
ازدواج اول و اقامت در کرمان
جرم 1:
نجمالسلطنه به محض رسیدن به سن تحصیل نزد وعلم خانوادگی به تحصیل پرداخت . در آن زمان که اغلب دختران جامعه بدون کسب سواد راهی خانه بخت میشدند، نجم السلطنه به تحصیل پرداخته است.
آنچه شد:
سرمایهگذاری در آموزش زنان نهتنها شکاف جنسیتی را کاهش میدهد بلکه موجب ارتقای سطح بهرهوری، تولید بیشتر و درآمد بالاتر خواهد شد. چارچوب نظری پژوهش مبتنی بر نظریه سرمایه انسانی و با تأکید بر سرمایهگذاری در آموزش زنان است. زنان تحصیلکرده نقش مهمی در ارتقای سطح بهداشت، سلامت و پیشرفت تخصیلی فرزندان خود ایفا میکنند. اقتصاددانان معتقدند که زنان تحصیلکرده مشارکت بیشتری در نیروی کار دارند.
زمان ازدواج نجمالسلطنه، پدرش وزیر جنگ بود اما ثروت چندانی نداشت؛ بنابراین میخواست دخترش عروس خانواده ثروتمندی شود. به همین دلیل مرتضی قلی خان را گزینه مناسبی برای این امر میدید. در زمان ازدواج نجمالسلطنه با مرتضی قلی خان او متأهل و دارای چند فرزند بود. داماد، بسیار مسنتر از عروسی بود که در آن زمان فقط 16 سال داشت. نجمالسلطنه مهریه قابل توجهی از قرار چهار و نیم دانگ از قریه اسماعیلآباد را دریافت کرد که دهکده علیآباد واقع در چوپار جنوب کرمان بود. عروس و داماد پیش از خطبه عقد یکدیگر را ندیدند.
نجمالسلطنه پس از این وصلت راهی کرمان شد. مرتضی قلی خان (وکیلالملک)، حاکم کرمان بهشدت مقروض شده بود و قادر به پرداخت قرضهای خود نشد. چندین سال خشکسالی و … باعث شد مالیاتها به تأخیر بیفتد و مار برای او دشوار شد. عدهای از داوطلبان همیشگی حکومت با پرداخت پول هنگفتی به شاه در ازای حکومت کرمان، موجب عزل مرتضی قلی خان شدند.
نجمالسلطنه پس از چند سال به تهران آمده بود تا خانوادهاش را ببیند اما نگران اوضاع اسفناک خانواده و شوهرش بود. سرنوشت برای او دوره سخت و غماگیزی رقم زد. یک سال بعد از مراجعت به تهران، مرتضی قلی خان درگذشت، بدون اینکه بتواند بدهیهای خود را بدهد. نجمالسلطنه و دخترانش به تهران باز نگشتند. بین وراث وکیلالملک بر سر تقسیم ارث و قرضهای پدر دعوا شده و تا سالها بعد ادامه پیدا کرد.
سرانجام زمانی که عبدالحسین میرزا فرمانفرما به حکومت کرمان منصوب شد، توانست امور مالی را رتق و فتق کند و سهم خواهر و دخترانش را بفروشد.
جرم2: گرفتاریهای مالی باعث شد نجمالسلطنه به فکر جمعآوری اموال بیفتد و مانند برادر، به خرید زمین پرداخت و در این کار تبحر
یدا کرد.
آنچه شد: مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی و بازرگانی نهتنها باعث شناخت ظرفیت و تواناییهای آنان میشود بلکه در توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه و تحقق این شعار نیز نقش کلیدی میتوانند داشته باشند.
بر این اساس، قدرت زنان از طرفی میتواند رسیدن به نوعی از خودباوری و خوددانایی زنانه تلقی شود که از درون میتواند بهصورت پویا و خودجوش بهعنوان یک بافت فرهنگی فضیلتمدارانه به زنان قدرت و توانایی بدهد که بتوانند جایگاه شایسته و مناسب مدیریتی خود را پیدا کنند.
ازدواج دوم و زندگی در تهران
نجمالسلطنه بنابر آداب و رسوم زمانه که وقتی زنی شوهرش را از دست میدهد باید یک سال عزاداری کند و گوشهگیر باشد، به جز دید و بازدید با خانواده و بستگان به معاشرت با کسی نمیپرداخت .
بیشتر بخوانید: منتور دیدهبان؛ آیندهپژوهی (1)
جرم3: او بعد از سال همسر به اصرار بزرگترها رخت سیاه از تن درآورد و به فکر تجدید فراش افتاد.
آنچه شد: در جامعه امروز امکان معاشرت، برقراری ارتباط و تعاملات اجتماعی به نحوی که فرد برچسب و انگ نخورد فراهمتر است. همین امر سبب میشود زنان راحتتر وارد ازدواج مجدد شوند که دیگر همانند ادوار گذشته حرکت ناپسندانهای به شمار نمیآید.
ازدواج دوم نجمالسلطنه با محاسبه و وساطت خانواده طرفین انجام شد. خانوادههای فیروزمیرزا و میرزا هدایت آشتیانی وزیر دفتر از قبل با هم آشنایی داشتند و ترتیب این ازدواج دشوار نبود. وزیر دفتر هم جوان نبود و پیش از آن همسر و چندین فرزند داشت؛ اما او ثروتمند بود و در نظر نجمالسلطنه با همه مصائب، وصلتی مناسب میآمد. ازدواج با وزیر دفتر دو سال پس از فوت مرتضی قلی خان بر پا شد. یک سال بعد نجمالسلطنه پسری به دنیا آورد که آرزوی هر زنی در آن دوران بود. نام او را محمد و لقبش را مصدقالسلطنه گذاردند. این پسر بعدها نخست وزیر ایران شد. چندی بعد نیز صاحب دختری به نام آمنه ملقب به دفترالملوک شدند.
نجمالسلطنه تا حدودی آرامش خیال یافته بود و آینده فرزندانش را با امید نگاه میکرد اما بحران بار دیگر به سراغش آمد و همسرش فوت کرد. در این مقطع پدر نجمالسلطنه هم از دنیا رفته بود و برادرش هم از او دور بود. مظفرالدین میرزا ولیعهد و حضرت علیا هم در تبریز زندگی میکردند.
در چنین شرایطی از دست دادن وزیر دفتر در اثر بیماری وبا دردناک بود. او دو فرزند کوچک، محمد 10 ساله و دفترالملوک 8 ساله را داشت و مجدداً تربیت فرزندان و حفط اموالشان در برابر اقوام پدری بر دوش نجمالسلطنه افتاده بود. او در این زمان 4 سال داشت. به هر دشواری که بود از این ماجرا هم عبور کرد. سالها بعد پسرش، دکتر محمد مصدق از راهنماییها و نصایح مادر، اظهار امتنان کرد.
شیرین سمیعی (همسر نوه دکتر مصدق) درباره رابطه مصدق و مادرش میگوید: “مصدق بسیار او را دوست میداشت و بزرگ و محترمش میشمرد. علاقه و احترامش به دلیل مهرش بود و کاری به ایل و تبار نجمالسلطنه نداشت.” سمیعی در ادامه میافزاید: “دختران دکتر مصدق از مادر پدراشان خاطرات بسیار خوبی داشتند و با مهر از او یاد میکردند. او را در زمان حیات، شازده و شازده جون مینامیدند. منصوره دختر دوم مصدق میگفت تو هم اگر او را میدیدی دوستش میداشتی و مانند دیگگران شازده جون صدایش میکردی.” سمیعی ادامه میدهد: “مرگ پدر، محمد را بیش از پیش به مادر نزدیک کرد. از آن پس بود که محمد به او سخت وابسته شد و تحت تأثیر شخصیت، منش و گویش و کنش نجمالسلطنه قرار گرفت. تا آخرین لحظه حیات نجمالسلطنه، مطیع امر مادر بود و تا آخرین لحظه حیات خودش، همچنان نصایح مادر را به گوش داشت.”
ازدواج سوم و سفر به تبریز
جرم 4: نجمالسلطنه پس از فوت همسر دوم، با میرزا فضلالله خان وکیلالملک تبریزی طباطبایی دیبا از خانوادههای معروف آذربایجان ازدواج کرد.
آنچه شد: شکستن تابوی ازدواج سوم برای زنان امروزه و سهل این امر
او مدتی در پترزبورگ وزیر مختار بود و پس از فوت همسرش با نجمالسلطنه ازدواج کرد. نجمالسلطنه پس از این ازدواج مدتی به تبریز زفت. میرزا فضلالله از همسر قبلی خود 11 فرزند داشت که چندان با همسر جدیدش سر سازگاری نداشتن. نجمالسلطنه از این همسر پسری به دنیا آورد که نامش را ابوالحسن دیبا گذاشتند. این دوران خوش زندگی نجمالسلطنه به شمار میرفت. او پس از مدتها نزدیک خواهرش زندگی میکرد و رابطه خوبی با ولیعهد داشت.
نجمالسلطنه زمان زیادی در تبریز نماند و به تهران بازگشت. زن و شوهر به اتفاق فرزندانشان در خانه موروثی خیابان حافظ فعلی زندگی میکردند. روز قبل از جشن پانزدهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه، شاه به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم به ری رفت و با گلوله میرزا رضا کرمانی از پیروان سید جمالالدین اسدآبادی به قتل رسید. مظفرالدین شاه شئهر خواهر نجمالسلطنه به سلطنت رسید و موقعیت خانواده او ارتقا یافت.
بیشتر بخوانید: نقش منتور
جرم 5: با تغییر سلطنت، نجمالسلطنه که خواهرش حضرت علیا سوگلی شاه و زن عقدی او بود. بیشتر به دربار رفت و آمد داشت.
آنچه شد: حضور در دستگاههایی که قبل از آن زنی اجازه ورود نداشته است. در مجموع از دوره نخست تا دهم مجلس شورای اسلامی با در نظر گرفتن نمایندگان زنی که بیش از یک دوره مجلس حضور داشتهانتد 95 زن برای قانونگذاری به مجلس راه یافتهاند.
او در نامههایش به فرمانفرما ذکر کرده، گاهی چند روز در دربار نزد خواهرش میمانده است. رابطه نجمالسلطنه با شاه خوب بود و به ظاهر علت این بوده که وقتی حضرت علیا سر ناسازگاری با شاه داشته، نجمالسلطنه واسطه میشده است.
شرح نامهها به فرمانفرما
آنچه از نجمالسلطنه به جا مانده، بیشتر نامههایی است که به برادرش فرمانفرما نگاشته است. وفاداری و عشق عمیق خواهر به برادر در تمامی نامهها مشاهده میشود، بهطوری که در چند نامه او را برادر عزیزم، رفیقم و پدرم خطاب کرده است. در این نامهها ایمان عمیق نجمالسلطنه به خداوند و مشیت الهی به چشم میخورد.
ادامه این مطلب را در قسمت دوم بخوانید.