خواندن این کتاب جرم است: درباره نجم‌السلطنه (2)

انجمن صنفی مهندسین شیمی و پلیمر ایران با همکاری فدراسیون صنعت نفت کتابچه “دنیای این روزهای ما (5)، خواندن این کتاب جرم است” را گردآوری کرده است تا با معرفی زنان دیده‌بان این مرز و بوم، فرهنگ فراموش شده منتورینگ در جامعه بانوان را یادآور شود. باشد که بانوان “دنیای این روزهای ما” با الگوبرداری از چنین منتورهایی همانند نجم‌السلطنه روزهای روشن‌تر را برای ایران عزیزمان به ارمغان آورند.

 

بخش اول این مطلب درباره نجم‌السلطنه را اینجا بخوانید

شرح نامه‌ها به فرمانفرما

آن‌چه از نجم‌السلطنه به جا مانده، بیشتر نامه‌هایی است که به برادرش فرمانفرما نگاشته است. وفاداری و عشق عمیق خواهر به برادر در تمامی نامه‌ها مشاهده می‌شود، به‌طوری که در چند نامه او را برادر عزیزم، رفیقم و پدرم خطاب کرده است. در این نامه‌ها ایمان عمیق نجم‌السلطنه به خداوند و مشیت الهی به چشم می‌خورد.

جرم 6: نجم‌السلطنه درباره اشخاص هیچ ملاخظه‌ای نداشته و در نامه‌هایش حتی درباره شاه بسیار عریان به انتقاد می‌پرداخته است.

آنچه شد: آزادی بیان و عمل بانوان در جامعه و حضور به‌دور از هیچ‌گونه ترس و فشاری از اهرم‌های بیرونی

او مطالبی درباره اوضاع کشور می‌نوشته که حاکی از تیزبینی‌اش است و با وجود نزدیکی با شاه متوجه بعضی ضعف‌های او می‌شود.

ظاهراً این‌گونه عقاید و در عین حال تیزبینی نجم‌السلطنه به پسرش محمد مصدق نیز به ارث رسیده بود. در یکی از نامه‌ها درباره استقراض از روس‌ها می‌نویسد: “برادر مردم چه کرا دارند دولت پول دارد یا ندارد؟ رضای میل آن را می‌کنند، مثل شاه راه نمی‌روند که دو سفر خواستید بروید به انواع و اقسام موقوف کردید، پول هم قرض شد و سفری هم رفتند. هر چه خدا بخواهد همان می‌شود. شما خیال کردید این دوره همه به دست شماست. خیرخواهی می‌کردید. آن وقت در زمان شما شاه آن‌قدر غصه می‌خورد علیل شده بود. زیاد نوشتن مایه دردسر است. خودت بهتر اوضاع را می‌دانی.”

کم‌کم اوضاع کشور بحرانی شد و نجم‌السلطنه به وضعیت خوش‌بین نبود و در نامه‌هایش به فرمانفرما نگرانی خود را از اوضاع بحرانی کشور ابراز می‌داشت. او در نوشته‌هایش جسته و گریخته از دولت و شاه انتقاد می‌کرد.

 

3 ازدواج و 5 فرزند

نجم‌السلطنه در طول زندگی‌اش سه بار ازدواج کرد که هر بار با فوت همسر، زندگی مشترک پایان یافت. او پنج فرزند داشت، شوکت‌الدوله و عشرت‌الدوله از وکیل الملک کرمانی همسر اولش، محمد مصدق و آنه دفترالملوک از وزیر دفتر آشتیانی همسر دوم و از همسر سومش میرزا فضل‌الله خان و ابوالحسن دیبا را داشت.

جرم 7: او هر پنح فرزند را بدون حضور پدر بزرگ کرد. در این امر حمایت برادر و یاری محمد پسر بزرگش با او همراه بود.

آنچه شد: در گذشته زنان هویت خود را در همیردار بودن و زیر سایه مردان می‌دیدن، اما امروزه برخی زنان به علت توانمندی در عرصه کار و استقلال مالی دیگر خود را در سایه مردان نمی‌بینند، بلکه خود را هم‌تراز و در کنار آن‌ها می‌پردازند.

بدون شک افتخار و دلگرمی نجم‌السلطنه پس از برادر، به محمد مصدق بود. او نیز همه عمر خود را مدیون تربیت مادر می‌دانستو معتقد بود مادرش به او تفهیم کرده اهمیت شخص در جامعه مساوی است با رنجی که به خاطر مردم کشیده است. نجم‌السلطنه نیز در نامه‌ای به فرمانفرما در سال‌های تبعید از فرزندش محمد ابراز رضایت می‌کند و می‌نویسد: “مصدق‌السلطنه بسیار خوب تربیت شدهوالا بچه بی‌پدر نباید این‌قدر خوب تربیت بشود.” همچنین در جای دیگری از عشق و علاقه مصدق به آبادانی ملک و دیار یاد کرده است.

بخش اول را اینجا بخوانید

نجم‌السلطنه پس از مشروطه

جرم 8: در زمانی که همراهی با عروس‌ها و خروج از ایران از نظر خانم‌های سالمند ایرانی امری پذیرفته شده نبوده استريال نجم‌السلطنه به همراه مصدق و خانواده‌اش راهی کشور سوییس گردید.

آنچه شد: امروزه در جهانی هستیم که همواره ارزش‌ها و هنجارهای قدیمی دست‌خوش دگرگونی شده و این دگرگونی در تمام سطوح زندگی تأثیر می‌گذارد که یکی از موضوعات مهاجرت زنان است.

در سال‌هایی که اعتصاب و شورش‌ها آغاز انقلاب مشروطه را خبر می‌داد، میرزا فضل‌الله خان، همسر سوم نجم‌السلطنه نیز در گذشت و بار دیگر سرپرستی فزندی خردسال به دوش او افتاد. زندگی این زن پس از فوت همسر سوم برای چندمین بار دست‌خوش ناملایمات تازه‌ای شد. فرمانفرما همچنان در نگهداری از فرزندان خواهرش کوشا بود اما به هر روی ایام برایش به سختی می‌گذشت.

پس از مشروطه محمد علی شاه مورد تنفر فعالان سیاسی بود. مشروطه‌خواهان و به‌ویژه چپ‌های تندرو به او مشکوک بودند. محمد علی شاه نیز از قانون اساسی مشروطه که قدرت مطلقه او را مشروط می‌کرد، ناراضی بود. نجم‌السلطنه در این دوران دل‌خوش حضور پسرش محمد، پسر بزرگش بود. مصدق در این هنگام 24 ساله بود و به علت گرایش‌های شخصی، تحصیلاتی و حس ملی‌گرایی خود از مشروطه‌خواهان بود.

علاقه او به دموکراسی که در طول عمرش نمایان شد، ریشه‌دار بود. مادر شور پسر را می‌دید و نگران بود. از سویی علاقه پسر به مشروطه در مادر نیز تأثیر گذاشته بود. مصدق با توجه به گرایشی که به مشروطه داشت و جوی که در دوره استبداد صغیر در ایران حاکم بود، ترجیح داد از کشور برود. محمد راهی فرانسه شد اما در این سفر بیمار و مجبور به ترک تحصیل شد.

مصدق پس از بهبودی همراه مادر، همسر، سه دختر و دو پسرش راهی سوییس شد. محمد بچه‌ها را به مدرسه ای در سوئیس رهسپار کرد و خود نیز مشغول تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه نوشاتل سوئیس شد. نجم‌السلطنه پس از جراحی چشم به ایران بازگشت. نجم‌السلطنه زمانی درباره تحصیل در خارج از ایران بدبین بود اما از این‌که فرزندانش در سوئیس آرام و پیشرفته مشغول تحصیل بودن، احساس آرامش می‌کرد.

مصدق پس از بازگشت به ایران مدتی به امور فرهنگی مشغول بود و پس از آن دعوت ذکاء‌الملک فروغی را پذیرفت و به کار استادان مدرسه علوم و حقوق سیاسی پیوست. همچنین به تدوین کتابی درباره کاپیتولاسیون پرداخت و مدت کوتاهی در کابینه مستوفی‌الممالک از طرف مجلس عضو کمیسیون پنج نفره در وزارت مالیه شد. پیشرفت مصدق، مادر را خوشحال می‌کرد. او رنج زیادی برای تربیت فرزندانش کشیده بود. بعدتر مصدق حاکم فارس شد. از نظر مادر، والی‌گری فارس، جایی که فرمانفرما قبلاً در آنجا حکومت می‌کرد، بالاترین افتخار را داشت و نشانه موفقیت پسر بود.

 

حکومت رضاخان

نجم‌السلطنه هنگام تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی 74 ساله بود و چه‌بسا درباره بسیاری از اتفاقات آن دوران با شک و تردید می‌نگریست. نیازی نداشت مانند مردانی که با تزویر به دنبال پست و قدرت یودند به چیزی که اعتقاد نداشت، تظاهر کند اما با این‌که صریح بود می‌دانست در این دوران باید با احتیاط زندگی کند. در همان زمان تعدادی از خدمت‌کاران خانه فرمانفرما از مأموران حکومت بودند.

 

ساخت و وقف بیمارستان نجمیه

تغییر سلطنت برای بیشتر خانواده‌های قاجار ناخوشایند بود. طبق قانون همه مردم باید نام خانوادگی برای خود انتخاب می‌کردند. بنابراین نجم‌السلطنه به ملک تاج فیروز تغییر نام داد. فرمانفرما نیز نام فرمانفرمائیان را برای خود برگزید. نجم‌السلطنه از سال 1307 در اندیشه احداث مریض‌خانه بود؛ این بیمارستان در باغی در خیابان حافظ کنونی قرار داشت. باغ از شوهر سوم او میرزا فضل‌الله به نجم‌السلطنه رسیده بود.

جرم 9: بیمارستان نجمیه اولین بیمارستان خصوصی تهران بود که نیمی از تخت‌های آن را نجم‌السلطنه وقف بیماران مستمند کرد. در چند سالی که بیمارستان ساخته می‌شد، نجم‌الساطنه با کهولت سن در خانه کوچکی در همان باغ می‌زیست و شخصاً به امور ساختمان رسیدگی می‌کرد. هر غروب اجرت کارگران را می‌پرداخت.

آنچه شد: با توجه به این‌که نیمی از افراد هر جامعه‌ای را زنان تشکیل می‌دهند، شرکت زنان در شغل‌های مختلف و کارآفرینی برای رشد و پیشرفت جامعه الزام و ضروری است.

 

نجم‌السلطنه-فرمانفرما

نامه دست‌نوشته تاج‌السلطنه به برادرش فرمانفرما

 

جرم10: نکته جالب و غیرمعمول درباره موقوفه بیمارستان نجمیه این است که نجم‌السلطنه حق نظارت را به دختر ارشد خود زرین تاج خانم حاجیه شوکت‌الدوله و پس از او به ملوک خانم عشرت‎الدوله و پس از او به آمنه دفتر‌الملوک واگذار کرد. تولیت هم با محمد مصدق و پس از او با ابوالحسن دیبا بود.

آنچه شد: مشارکت زنان در عرصه‌ای مختلف اقتصادی، اجتماعی و غیره یکی از شاخص‌های تولید کشور محسوب می‌شود. یکی از موضوعات اصلی در توسعه، میزان بهره‌گیری صحیح از توانمندی‌ها و استعدادهای نیروی انسانی جامعه است. بر این اساس باید فرصت‌هایی برای ایجاد مشارکت عادلانه همه اقشار جامعه فراهم نمود و همه از مزایای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی بهره‌مند گردند. با توجه به این‌که زنان نیمی از منابع جامعه هستند و اهمیت ویزه‌ای دارا هستند، باید سعی نمود تا نقش و مشارکت آنان را در فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی بالا برد. امروزه از تفکر همگرایی مرد و زن  برای ورود به بازار جهانی سخن گفته می‌شود که رقابت در بازار جهانی مستلزم بالا بردن کیفیت کار و درک ارزش افزوده و بهبود کیفیت و بازسازی است شرط اصلی برای موفقیت، توجه به شرکت‌جویی فراگیر همه افراد جامعه در پیش‌برد اهداف توسعه هر کشور است. 

ظاهراً دوران پر جنب و جوش مشزوطه و ج. اوایل حکومت پهلوی که زنان را به حضور در اجتماع تشویق می‌کرد، روی نجم‌السلطنه هم تأثیر بسزایی داشت. هر چه بود می‌توان گفت در او نشانه‌هایی از زنی بود که در گذر زمان و با آن پیش می‌رفت و تغییر می‌کرد. البته دختران هم به‌خوبی از عهده کار برآمدند، زیرا دست‌پرورده مادری قوی و خوش‌فکر بودند. بیمارستان نجمیه روز 15 آذر سال 1308 افتتاح شد. بیمارستان نجمیه پایدار و فعال باقی ماند.

در بحبوحه نهضت ملی شدن صنعت نفت در زمان نخست وزیری دکتر مصدق بعضی از موقوفه‌های بیمارستان فروخته شد و با کمک محمد شمشیری (صاحب یک چلوکباب معروف در بازار تهران) ساختمانی بزرگ با تجهیزات جدید در کنار ساختمان قدیم بیمارستان ساخته شد. پس از انقلاب بیمارستان نجمیه را سپاه پاسداران اداره می‌کند و ادراه اوقاف، سپرست موقوفه‌های خانواده مصدق است. در ساختمان کوچکی در ضلعی از بیمارستان که شمشیری آن را ساخته، روی یک پلام مسی نوشته شده است: هر کس آن درود عاقبت کار که کشت.

غلامحسین فرزند دکتر مصدق، در کتابش می‌نویسد: “بیمارستان به‌تدریج توسعه یافت. پدرم در هر شرایط و وضعی که بود چه در دوران سلطنت رضاخان و چه سال‌های طولانی پس از آن همواره نسبت به پیشرفت امور بیمارستان توجه خاصی داشت و این توجه و مراقبت، بیشتر به‌خاطر علاقه و احترام نسبت به مادرش، نجم‌السلطنه بود.

داستان رابطه این مادر و پسر توصیف‌ناپذیر است زیرا پدرم در کودکی پدرش را از دست داده بود و مادربزرگ تربیت تنها پسرش را بر عهده گرفته بود. برای ادامه تحصیلات دانشگاهی او را به اروپا فرستاده بود، عشق به وطن و خدمت به مردم ایران را در دلش بارور کرده و از او یک ابرمرد ساخته بود. بی دلیل نبود که دکتر مصدق بارها به ما می‌گفت من در این دنیا به دو چیز عشق می‌ورزم؛ مادرم و ایران وطنم.

نجم‌السلطنه سال 1311 در تهران درگذشت. او در قید حیات نبود تا نخست‌وزیری پسرش را ببیند و البته دوران حبس و حصر و تبعید محمد مصدق پس از نخست‌وزیری را.

 

 

میکروسکوپ را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

 پادکست میکروسکوپمیکروسکوپ دیجیتال

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *